امام سجّاد (ع ) و نماز اعرابى
عربى وارد مسجد پيامبر صلّى اللّه عليه وآله و سلّم شد، با عجله تمام دوركعت نمازگذاشت ، در هيچ ركنى شرايط و آداب مربوطه نكرد و در قرائت و حفظ مخارج والفاظ وحروف و كلمات هيچ گونه دقّتى به عمل نياورد. به عبارت ديگر، نماز را باطماءنينه وسكون ، و وقار و خضوع و خشوع به جا نياورد. آنگاه براى دريافت مزد نمازى كهخواندهبود دستهايش را به آسمان برداشت و گفت :خدايا،اعلى علّيين ، بهشت را روزى من كن وقصرى زرّين و چهار حوريه به من عطا فرما.
از قضا امام سجّاد (ع ) در آنجا حضور داشت و نماز خواندن شتابزده و درخواست اعرابى رااز خداوند شنيد، پس خطاب به او فرمود: ((اىبرادر عرب ، كابين و ازدواج بزرگىطلب مى كنى .
يعنى نمازى كه تو با اين وصف گزارده اى ، شايستگى درخواست بهترين نعمتها وعالىترين مكانها را از درگاه بارى تعالى ندارد

نماز قيس بن سعد بن عباده
جناب قيس ، از صحابه بزرگ و از اشراف عرب به حساب مى آمد. وى از رؤ سا،سياستمداران ، جنگ آوران ، سخاوتمندان ، سخنرانيها، زاهدان و دانشمندانشمرده مى شد واز پايه هاى اصلى دين و استوانه مذهب بود. بعلاوه ، قيس رئيس طايفهخزرج و ازخاندانهاى بزرگ اين طايفه بود. خاندان او، هم در دوران جاهيليت و هم درزمان اسلام داراىمجد و عظمت بودند.
قيس در مرتبه خوف از خداوند و شدّت بندگى و اطاعت نسبت به ذات پروردگار بهجايى رسيده بود كه روزى به هنگام نماز، در سجده گاهش مارى نمايان شد، ولىاو بىآنكه به اين خطر توجهى داشته باشد يا ترسى به خود راه دهد، براى سجده خم شدوطورى فرود آمد كه در پهلوى مار به سجده رفت . در اين هنگام ، مار به دورگردن قيسپيچيد. ولى او از نماز خود كوتاهى نكرد و چيزى از آن نكاست ، تا آنكه ازنماز فارغشد و مار را با دست خود از گردن جدا ساخت و به طرفى افكند

پيدا كردن گمشده به هنگام نماز
الوالعبّاس جوالقى روزى جوالى به كسى داد و فراموش كرد به چه كسى داده است . هرچه انديشيد، يادش نيامد. روزى به نماز ايستاده بود، يادش آمد كهجوال خود را به چه كسى داده است . به دكان رفت و به شاگرد خود گفت : يادم آمد كهجوال را به چه كسى داده ام .
شاگردش گفت : چگونه يادت آمد؟
الوالعباس گفت : در نماز يادم آمد.
شاگرد گفت : اى استاد، به نماز خواندنمشغول بودى يا بهجوال جستن ؟
الوالعبّاس متوجّه كار بدش شد و دكان را رها كرد و به طلب علم پرداخت وچندان علمبياموخت تا مفسّر قرآن شد.
هنگام نماز، حواس نمازگزار بايد از تشتّت و پراكندگى بدور باشد و در يك چيزخلاصه گردد.
آرى بايد قلب متوجه يك چيز باشد و آن فقط خداست و بس ، كه اگرازخدا غافل گردد ناچار خشوع و حضور قلب در غير خدا خلاصه مى شود.
منبع: http://www.ghadeer.org
نظرات شما عزیزان: